امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
استاد شهيد مرتضى مطهرى
#1
جبر و اختيار
بحثهاى كلامى آنچنانكه از تواريخ استفاده مى‏شود، از نيمه قرن اول هجرى آغاز شد. در ميان بحثهاى كلامى ظاهرا از همه قديم‏تر، بحث جبر و اختيار است. مسأله جبر و اختيار در درجه اول، يك مسأله انسانى است و در درجه دوم يك مسأله الهى و يا طبيعى. از آن جهت كه به هر حال موضوع بحث، انسان است كه آيا مختار است يا مجبور؟ مسأله اى انسانى است، و از آن جهت كه طرف ديگر مسأله خدا يا طبيعت است كه آيا اراده و مشيت و قضا و قدر الهى و يا عوامل جبرى و نظام علت و معلولى طبيعت، انسان را آزاد گذاشته و يا مجبور كرده است؟ مسأله الهى و يا طبيعى است، و چون به هر حال مسأله‏اى انسانى است و با سرنوشت انسان سر و كار دارد، شايد انسانى يافت نشود كه اندك مايه تفكر علمى و فلسفى در او باشد و اين مسأله برايش طرح نشده باشد، همچنانكه جامعه‏اى يافت نمى‏شود كه وارد مرحله‏اى از مراحل تفكر شده باشد و اين مسأله را براى خود طرح نكرده باشد. جامعه اسلامى كه به علل بسيارى، زود و سريع وارد مرحله تفكر علمى شد خواه ناخواه در رديف اولين مسائلى كه طرح كرد مسأله جبر و اختيار بود. ضرورتى نيست كه ما براى كشف علت طرح سريع اين مسأله در قرن اول هجرى، دنبال عوامل ديگر برويم. طرح اين مسأله در جهان اسلام، بسيار طبيعى بود، اگر طرح نشده بود جاى اين سؤال بود كه چگونه در چنين جامعه‏اى توجهى به اين مسأله نشده است. جامعه اسلامى يك جامعه مذهبى بود و در قرآن كه كتاب دينى ما مسلمانان است به مسائل مر
بوط به جبر و اختيار، و قضا و قدر الهى، و پاداشها و كيفرها زياد برمى‏خوريم. توجه عميق مسلمين به تدبر و تفكر در آيات قرآنى، كه خود قرآن صلاى آن را داده است، خواه ناخواه منجر به بحث در جبر و اختيار گرديد.

منبع: کتاب عدل الهى‏

تأليف: استاد شهيد مرتضى مطهرى
پاسخ
تشکر شده توسط:
#2
رياضت و رهبانيت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشى و كامرانى بشر است، اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند، خواه ناخواه دنبال لذتجوئى و كاميابى مى‏روند. پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت براى اينكه محيط را كاملا با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كرده‏اند، كما اينكه با چيزهاى ديگرى هم كه نظير زن محرك لذت و بهجت بوده است مبارزه كرده‏اند. پديد آمدن پوشش طبق اين نظريه، دنباله و نتيجه پليد دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است. ايده رياضت و ترك دنيا همانطورى كه در موضوع مال، فلسفه فقر طلبى و پشت پا زدن به همه وسائل مادى را به وجود آورده است، در مورد زن فلسفه تجرد طلبى و مخالفت با جمال را ايجاد كرده است. بلند نگهداشتن مو كه در ميان سيكها، هندوها و بعضى‏ها در اويش معمول است نيز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و ميل به رياضت است. مى‏گويند كوتاه كردن و ستردن مو، سبب فزونى رغبت جنسى مى‏گردد و بلند كردن آن موجب تقليل و كاهش آن است. در اينجا بد نيست قسمتى از گفته برتراند راسل را در اين موضوع بياوريم. وى در كتاب " زناشوئى و اخلاق " صفحه 30 مى‏گويد:. " بخصوص در قرون اول مسيحيت اين طرز فكر سن پول (بولس مقدس) از طرف كليسا اشاعه تمام يافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده بيشمارى راه بيابان پيش گرفتند تا شيطان را منكوب سازند، شيطانى كه هر آن ذهن آنان را از تخيلات شهوانى مملو مى‏ساخت. كليسا ضمنا با استحمام به مبارزه پرداخت زيرا خطوط بدن، انسان را به طرف گناه مى‏راند. كليسا چرك بدن را تحسين كرده رايحه بدن صورت بوى تقدس را به خود گرفت زيرا باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرايش آن با نظافت روح منافات دارد. شپش مرواريد خدا شناخته شد... ". اينجا اين پرسش پيش مى‏آيد كه اساسا علت تمايل بشر به رياضت و رهبانيت چيست؟ بشر طبعا بايد كامجو و لذت طلب باشد. پرهيز از لذت و محروم كردن خود بايد دليلى داشته باشد. چنانكه مى‏دانيم رهبانيت و دشمنى با لذت جريانى بوده كه در بسيارى از نقاط جهان وجود داشته است. از جمله مراكز آن در مشرق زمين، هندوستان، و در مغرب زمين يونان بوده است. نخله " كلبى " كه يكى از نخله‏هاى فلسفى است و در يونان رواج داشته است، طرفدار " فقر " و مخالف لذت مادى بوده است .
يكى از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد، تمايل بشر براى وصول به حقيقت است. اين تمايل در بعضى افراد فوق العاده شديد است، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از براى روح آنگاه حاصل مى‏شود كه بدن و تمايلات بدنى و جسمانى مقهور گردد، قهرا منجر به رياضت و رهبانيت مى‏گردد. به عبارت ديگر، اين انديشه كه وصول به حق جزا از راه فنا و نيستى و مخالفت با هواى نفس ميسر نيست، علت اصلى پديد آمدن رياضت و رهبانيت است. علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادى به پاره‏اى از رنجهاى معنوى است. بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهاى مادى يك عده رنجهاى روحى وجود دارد. مثلا ديده است كه هر چند داشتن ثروت موجب يك سلسله خوشيها و كامرانيها است اما هزاران ناراحتيها و اضطرابها و تحمل ذلتها در تحصيل و در نگهدارى آن وجود دارد. بشر ديده است كه آزادى و استغناء و علو طبع خود را به واسطه اين لذات مادى از دست مى‏دهد. از اينرو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است. شايد در رياضت هندى، عامل اول، و در فقر طلبى كلبى يونانى عامل دوم بيشتر مؤثر بوده است. علل ديگرى نيز براى پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كرده‏اند. از آنجمله اينكه محروميت و شكست در موفقيتهاى مادى مخصوصا شكست در عشق، سبب توجه به رياضت مى‏گردد. روح بشر پس از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذتهاى مادى بدين صورت مى‏گيرد كه آنها را پليد مى‏شناسد و فلسفه‏اى براى پليدى آنها مى‏سازد. افراط در خوشگذرانى و كامجوئى عامل ديگر توجه به رياضت است. ظرفيت جسمانى انسان براى لذت محدود است. افراط در كامجوئى و لذات جسمانى و تحميل بيش از اندازه ظرفيت بر بدن موجب عكس العمل شديد روحى مخصوصا در سنين پيرى مى‏گردد. خستگى، سرخوردگى به وجود مى‏آورد. تأثير اين دو علت را نبايد انكار كرد ولى مسلما اينها علت منحصر نمى‏باشند. تأثير اين دو علت بدين نحو است كه پس از شكستها و عدم موفقيتها، و يا خستگيها و فرسودگيها، انديشه وصول به حقيقت در روح بيدار مى‏گردد. توجه به ماديات و غرق شدن در انديشه‏هاى مادى خود مانعى است براى اينكه انسان درباره ازليت و ابديت و حقيقت جاودانى بيانديشد و در اين جهت فكر و تلاش كند كه از كجا آمده‏ام و در كجا هستم و به كجا مى‏روم؟ اما همينكه به واسطه شكست و يا خستگى، حالت گريز و بى رغبتى نسبت به ماديات در روح پديد آمد، انديشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان مى‏گيرد. اين دو عامل هميشه به كمك عامل اول سبب توجه به رياضت مى‏شود. و البته بعضى از افرادى كه به سوى رياضت كشيده مى‏شوند تحت تأثير اين دو عامل مى‏باشند نه همه آنها.

منبع: کتاب مسأله حجاب‏

تأليف: استاد شهيد مرتضى مطهرى
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان