امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نقدی بر فمینیسم
#1
این مطلب در صدد پرداختن به فمینیسم از زاویه فلسفه نیست و قصدش بیشتر نقدی است به مدعیان فمینیسم در ایران.

تفکرات فمینیستی در ایران، ریشه تاریخی ندارد و حداکثر ۱۵ سال سابقه دارد . پیشگامان این تفکرات شیفتگان و سینه چاکان تمدن تکنیکی هستند و زن در جامعه ایرانی را همانند زن در جامعه غرب می خواهند.

به نظر می رسد فعالان عرصه فمینیسم در ایران نگرش عمیق و دقیقی در این زمینه ندارند و بیشتر تحت تاثیر فعالیت های عملی و مقالات برخی از مجامع فعال فمینیستی غرب فعالیت هایی پراکنده دارند و از آنجا که این فعالیت ها بدون پشتوانه فکری و مطالعاتی عمیق از جامعه ایرانی و تنها در ساحت تقلید و پیروی محض از مجامع غربی است "آب در غربال کردن" باشد یعنی بدون توجه به ابزار و لوازم در ساحت فقدان بینش عمیق به فمنیسم و تحقق آن در ایران، به" کار گل زر خندق طرابلس" مشغولند! و تنها زحمت خود می دادند و عرض ما می برند!

فمنیسم در حوزه مناسبات پیچیده با مدرنیته، تکنولوژی و نظام تکنیکی و بر اساس روابط به وجود آمده پس از مدرنیته یعنی دوره پسا مدرن معنا پیدا می کند و بخش عظیمی از آن دراعتراض بهره کشی از زن به عنوان یک ابزار و تلاش برای احراز هویت واقعی او و به رسمیت شناختن حقوق روانی و فیزیکی او ظهور و بروز پیدا کرده است که صد البته در این مسیر هم با آزمون و خطاهای بسیار به بیراهه رفته است. فعالان فمنیستی غرب در بسیاری از مواقع با برداشت های سطحی و عامیانه از مقالات و تئوری های روشنفکران زنان را به پیروی همراه با افراط و تفریط از مرامنامه هایی ترغیب کرده اند که نه تنها زن را در جایگاه واقعی خود نمی بیند بلکه اورا به موجودی تنها، متفرعن، متکبر، به درد نخور و عیاش تبدیل می کند.

این صفات رذیله در وجود او هیچ تناسبی با آنچه خداوند در وجود اوبه ودیعه قرارداده است، ندارد. به همین دلیل علی رغم اینکه او جهت تحقق این ویژگی های غیر واقعی سر خود را بالا می گیرد و لباس هایی شبیه مردان می پوشد و ادعای تساوی زن و مرد می کند! و به جایگاه ها و مناصب بالاتر می اندیشد و سعی دارد به زور خود را دارای صفاتی از صفات مردانه نشان دهد، همواره دچار اضطرار و اضطراب و پریشانی و بی قراری و نگرانی است و فکر می کند با تشکیل سندیکا و مجامع فمنیستی دیگران به او کمک میکنند تا از این پریشانی رهایی یابد غافل از اینکه دیگران هم با چنین موجودی با چنین خواسته هایی بیگانه اند و توان فهم او را ندارند بنابر این همواره واکنش های او را می بینند و آنها هم دچار استیصال می شوند و بین پذیرفتن و نپذیرفتن این موجود جدید! در می مانند و در چنین فضایی است که نظام خانواده مفهوم چندانی ندارد، روابط عاطفی زن و شوهر لزومی پیدا نمی کند، روابط و مناسبات عاطفی عمیق میان زوجین که باعث انگیزه عمیق زندگی جهت تحقق آرمان های انسانی است جای خود را به موجوداتی می دهد که هر لحظه در پی اثبات خود در جایگاه دیگری هستند و توان خود را در جای دیگری بکار می گیرند.

در این شرایط آیا نباید پذیرفت فمنیسم ایرانی تنها یک کار تقلیدی است؟ آیا تلاش عبثی برای تبدیل شدن به مردانی نصفه نیمه نیست؟ آیا نباید به جمع شدن تعدادی از این زنان با لباس های عجیب و آرایش های شدید افراطی در روزهایی از سال در برخی پارک های تهران و سخنرانی های فمنیستی آنها خندید؟ آیا نباید زنانی را که سعی دارند به زور هم که شده یک نقش مردانه نامناسب با ویژگی های زنانه شان بپذیرند و در این راه از وظایف اصلی شان دور مانده اند، به ریشخند گرفت؟ آیا مانکن هایی که از سوی این فعالان تقلبی در کوی و برزن با لباس و آرایش غلیظ می گردند مستحق ترحم نیستند؟ آیا تلاش آنها برای کنارزدن حجاب در جامعه تلاشی تقلیدی و بوزینه وار نیست؟ "کونوا قرده خاسئین" آیا آنها مصداق " اولئک کالانعام بل هم اضل" نیستند که بوزینه وار می پوشند بوزینه وار رفتار می کنند و ظاهر می شوند؟

از همه مهمتر آنها در ساحت جلوه اند. جلوه گری اوج ظاهر گرایی است. آنها پیروان ظاهرند وجز جلوه گری هیچ ندارند. "بیهوده بر گرد هیچ مپیچ"
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان