امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عصمت پیامبر(ص) با مفاد سوره عبس سازگاری دارد؟
#1
عصمت پیامبر(ص) با مفاد سوره عبس سازگاری دارد؟

پرسش:
در یکی از سوره های خداوند به حضرت محمد(ص) می فرماید: شما نباید دو باره این کار را انجام دهید و او در حال موعظه یک غیر مسلمان بود که یک مسلمان نا بینا برای راهنمایی نزد او آمد، قطع کردن سخن رسول خدا سبب اوقات تلخی رسول خدا شد لذا خداوند این آیه را نازل کرد که او نباید دو باره این کار را انجام دهد .

پاسخ:

ظاهرا سؤال شما در مورد آیات سوره "عبس" است. برای روشن شدن اشکالات و سؤالات شما ترجمه و شأن نزول آیات را از کتاب "تفسیر نمونه"برای شما نقل می کنیم:

بنام خداوند بخشنده بخشایشگر

1 - چهره درهم کشید و روی برتافت !

2 - از اینکه نابینائی به سراغ او آمده بود .

3 - تو چه می‏دانی شاید او پاکی و تقوی پیشه کند ؟

4 - یا متذکر گردد و این تذکر به حال او مفید باشد .

5 - اما آن کس که مستغنی است .

6 - تو به او روی می‏آوری !

7 - در حالی که اگر او خود را پاک نسازد چیزی بر تو نیست .

8 - اما کسی که به سراغ تو می‏آید و کوشش می‏کند ،

9 - و از خدا ترسان است ،

10 - تو از او غافل می‏شوی .

شان نزول :

این آیات اجمالا نشان می‏دهد که خداوند کسی را در آنها مورد عتاب قرار داده به خاطر اینکه فرد یا افراد غنی و ثروتمندی را بر نابینای حق‏طلبی مقدم داشته است ، اما این شخص مورد عتاب کیست ؟ در آن اختلاف نظر است : مشهور در میان مفسران عامه و خاصه این است که : عده‏ای از سران قریش مانند عتبة بن ربیعه ، ابو جهل ، عباس بن عبد المطلب ، و جمعی دیگر ، خدمت پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) بودند و پیامبر مشغول تبلیغ و دعوت آنها به سوی اسلام بود و امید داشت که این سخنان در دل آنها مؤثر شود ( و مسلما اگر اینگونه افراد اسلام را می‏پذیرفتند گروه دیگری را به اسلام می‏کشاندند و هم کارشکنیهای آنها از میان می‏رفت و از هر دو جهت به نفع اسلام بود ) در این میان عبد الله بن ام مکتوم که مرد نابینا و ظاهرا فقیری بود وارد مجلس شد ،

و از پیغمبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) تقاضا کرد آیاتی از قرآن را برای او بخواند و به او تعلیم دهد ، و پیوسته سخن خود را تکرار می‏کرد و آرام نمی‏گرفت ، زیرا دقیقا متوجه نبود که پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) با چه کسانی مشغول صحبت است .

او آنقدر کلام پیغمبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) را قطع کرد که حضرت (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) ناراحت شد ، و آثار ناخشنودی در چهره مبارکش نمایان گشت و در دل گفت : این سران عرب پیش خود می‏گویند پیروان محمد (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نابینایان و بردگانند ، و لذا رو از عبد الله برگرداند ، و به سخنانش با آن گروه ادامه داد .

در این هنگام آیات فوق نازل شد ( و در این باره پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) را مورد عتاب قرار داد ) رسول (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) بعد از این ماجرا عبد الله را پیوسته گرامی می‏داشت ، و هنگامی که او را می‏دید می‏فرمود :مرحبا بمن عاتبنی فیه ربی: مرحبا به کسی که پروردگارم به خاطر او مرا مورد عتاب قرار داد و سپس به او می‏فرمود : آیا حاجتی داری آنرا انجام دهم ؟ و پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) دو بار او را در غزوات اسلامی در مدینه جانشین خویش قرار داد .

شان نزول دومی که برای آیات فوق نقل شده این است که این آیات درباره مردی از بنی امیه نازل شده که نزد پیامبر نشسته بود ، در همان حال عبد الله بن ام مکتوم وارد شد ، هنگامی که چشمش به عبد الله افتاد خود را جمع کرد ، مثل اینکه می‏ترسید آلوده شود و قیافه درهم کشیده و صورت خود را برگردانید ، خداوند در آیات فوق عمل او را نقل کرده ، و مورد ملامت و سرزنش قرار داده است ، این شان نزول در حدیثی از امام صادق (علیه‏السلام) نقل شده است .

محقق بزرگ شیعه مرحوم سید مرتضی این شان نزول را پذیرفته است .

البته در آیه چیزی که صریحا دلالت کند که منظور شخص پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) است وجود ندارد تنها چیزی که می‏تواند قرینه‏ای بر این معنی باشد خطابهائی است که از آیات 8 تا 10 این سوره آمده که می‏گوید : کسی که پیوسته ( برای شنیدن آیات خدا ) به سرعت سراغ تو می‏آید ، و از خدا می‏ترسد ، تو از او غافل می‏شوی ! این چیزی است که بهتر از هر کس در مورد پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‏تواند صادق باشد .

ولی به گفته مرحوم سید مرتضی قرائنی نیز در این آیات وجود دارد که نشان می‏دهد منظور شخص پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نیست از جمله اینکه : عبوس بودن از صفات پیامبران مخصوصا پیغمبر اسلام نیست ، او حتی نسبت به دشمنان خود با چهره گشاده سخن می‏گفت ، تا چه رسد به مؤمنان حقیقت جو .

دیگر اینکه پرداختن به اغنیا و غافل شدن از فقرای حق طلب با اخلاق آن حضرت که در آیه 4 سوره ن به آن اشاره شده "و انک لعلی خلق عظیم" ( تو اخلاق عظیم و برجسته‏ای داری) هرگز نمی‏سازد ، ( بخصوص اینکه معروف است سوره ن قبل از سوره عبس نازل شده است ) .

ولی به فرض که شان نزول اول واقعیت داشته باشد این مطلب در حد ترک اولائی بیش نیست : و کاری که منافات با مقام عصمت داشته باشد در آن مشاهده نمی‏شود .

زیرا اولا پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) هدفی جز نفوذ در سران قریش ، و گسترش دعوت اسلام از این طریق ، و درهم شکستن مقاومت آنها ، نداشت .

ثانیا چهره درهم کشیدن در برابر یک مرد نابینا مشکلی ایجاد نمی‏کند چرا که او نمی‏بیند ، به علاوه عبد الله بن ام مکتوم نیز رعایت آداب مجلس را نکرده بود زیرا هنگامی که می‏شنود پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) با گروهی مشغول صحبت است نباید سخن او را قطع کند .

ولی از آنجا که خداوند اهمیت فوق العاده‏ای به محبت و ملاطفت کردن با مؤمنان مستضعف حقیقت طلب می‏دهد همین مقدار بی‏اعتنائی را در برابر این مرد مؤمن برای پیامبرش نمی‏پسندد و او را مورد عتاب قرار می‏دهد ، اینها همه از یک سو .

از سوی دیگر ، اگر به این آیات از زاویه حقانیت و عظمت پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نگاه کنیم ، می‏بینیم در سرحد یک معجزه است ، چرا که رهبر بزرگ اسلام در کتاب آسمانی خود آنچنان مسؤولیت برای خود ذکر می‏کند که حتی کوچکترین ترک اولی ، یعنی بی‏اعتنائی مختصری نسبت به یک مرد نابینای حق طلب ، را مورد عتاب خداوند می‏بیند ، این دلیل زنده‏ای است بر اینکه این کتاب آسمانی از سوی خدا است و او پیامبر صادق است ، مسلما اگر این کتاب از سوی خداوند نبود چنین محتوائی نداشت .

و عجب‏تر اینکه پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) طبق روایتی که در بالا آوردیم هر وقت عبد الله بن ام مکتوم را می‏دید به یاد این ماجرا می‏افتاد و او را بسیار احترام می‏کرد .

و از سوی دیگر این آیات می‏تواند بیانگر فرهنگ اسلام در بر خورد با مستضعفان و مستکبران باشد ، که چگونه مرد فقیر نابینای مؤمنی را بر آن همه اغنیا و سران قدرتمند مشرک عرب مقدم می‏شمرد ، این به خوبی نشان می‏دهد که اسلام حامی مستضعفان و دشمن مستکبران است .

در پایان این سخن بار دیگر تکرار می‏کنیم که مشهور در میان مفسران گرچه شان نزول اول است ولی باید اعتراف کرد که در خود آیه چیزی که صریحا دلیل بر این معنی باشد که منظور پیامبر (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) است وجود ندارد[i].

البته مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان بعد از نقل روایاتی که می گوید: شخص مورد عتاب آیه، پیامبر بوده؛ در نقد و بررسی مساله چنین توضیح می دهند:

لیکن آیات سوره مورد بحث دلالت روشنی ندارد بر اینکه مراد از شخص مورد عتاب رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) است ، بلکه صرفا خبری می‏دهد و انگشت روی صاحب خبر نمی‏گذارد ، از این بالاتر اینکه در این آیات شواهدی هست که دلالت دارد بر اینکه منظور ، غیر رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) است ، چون همه می‏دانیم که صفت عبوس از صفات رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نبوده ، و آن جناب حتی با کفار عبوس نمی‏کرده ، تا چه رسد به مؤمنین رشد یافته ، از این که بگذریم اشکال سید مرتضی رحمة الله علیه بر این روایات وارد است ، که می‏گوید اصولا از اخلاق رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نبوده ، و در طول حیات شریفش سابقه نداشته که دل اغنیاء را به دست آورد و از فقراء روبگرداند .

و با اینکه خود خدای تعالی خلق آن جناب را عظیم شمرده ، و قبل از نزول سوره مورد بحث ، در سوره نون که به اتفاق روایات وارده در ترتیب نزول سوره‏های قرآن ، بعد از سوره اقرء باسم ربک نازل شده فرموده : و انک لعلی خلق عظیم ، چطور تصور دارد که در اول بعثتش خلقی عظیم ( آن هم بطور مطلق ) داشته باشد ، و خدای تعالی به این صفت او را بطور مطلق بستاید ، بعدا برگردد و بخاطر پاره‏ای اعمال خلقی ، او را مذمت کند ، و چنین خلق نکوهیده‏ای را به او نسبت دهد که تو به اغنیاء متمایل هستی ، هر چند کافر باشند ، و برای به دست آوردن دل آنان از فقراء روی می‏گردانی ، هر چند که مؤمن و رشد یافته باشند ؟ علاوه بر همه اینها مگر خدای تعالی در یکی از سوره‏های مکی یعنی در سوره شعراء به آنجناب نفرموده بود : وانذر عشیرتک الاقربینواخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین، و اتفاقا این آیه در سیاق آیهو انذر عشیرتک الاقربیناست ، که در اوائل دعوت نازل شده .

از این هم که بگذریم مگر به آنجناب نفرموده بود: لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم و لا تحزن علیهم و اخفض جناحک للمؤمنین، پس چطور ممکن است در سوره حجر که در اول دعوت علنی اسلام نازل شده به آنجناب دستور دهد اعتنایی به زرق و برق زندگی دنیاداران نکند ، و در عوض در مقابل مؤمنین تواضع کند ، و در همین سوره و در همین سیاق او را مامور سازد که از مشرکین اعراض کند ، و بفرماید : "فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین" آن وقت خبر دهد که آن جناب بجای اعراض از مشرکین ، از مؤمنین اعراض نموده ، و به جای تواضع در برابر مؤمنین در برابر مشرکین تواضع کرده است ! علاوه بر این زشتی عمل مذکور چیزی است که عقل به زشتی آن حکم می‏کند ، و هر عاقلی از آن متنفر است ، تا چه رسد به خاتم انبیاء (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) ، و چنین قبیح عقلی احتیاج به نهی لفظی ندارد ، چون هر عاقلی تشخیص می‏دهد که دارایی و ثروت به هیچ وجه ملاک فضیلت نیست ، و ترجیح دادن جانب یک ثروتمند بخاطر ثروتش بر جانب فقیر ، و دل او را به دست آوردن ، و به این رو ترش کردن رفتاری زشت و ناستوده است .

با در نظر گرفتن این اشکالها جواب از گفتار بعضی از مفسرین روشن می‏شود که گفته‏اند : خدای تعالی آن جناب را از این رفتار نهی نکرده مگر در این مورد ، پس این کار معصیت نبوده مگر بعد از نهی اما قبل از آن ، آن جناب می‏توانسته چنین رفتاری داشته باشد .

وجه نادرستی این سخن این است که : اولا به چه دلیل آن جناب نهی نشده مگر در آن هنگام ، نه بعدش و کریم الخلق که خدایش قبلا او را به خلق عظیم ستوده محال است ، آن هم با بیانی مطلق و نه قبلش ؟ و ثانیا گفتیم این رفتار به حکم عقل ناستوده است ، و صدورش از شخصی بدون قید وی را ستوده و فرموده : و انک لعلی خلق عظیم ، علاوه بر این کلمه خلق به معنای ملکه راسخه در دل است ، و کسی که دارای چنین ملکه‏ای است عملی منافی با آن انجام نمی‏دهد .

و در مجمع البیان ، از امام صادق (علیه‏السلام) روایت آورده که فرموده است این آیات در باره مردی از بنی امیه نازل شده که در حضور رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) نشسته بود ، ابن ام مکتوم آمد ، مرد اموی وقتی او را دید قیافه‏اش را در هم کشید ، و او را کثیف پنداشته ، دامن خود را از او جمع کرد ، و چهره خود را عبوس نموده رویش را از او گردانید ، و خدای تعالی داستانش را در این آیات حکایت نموده عملش را توبیخ نمود .

و نیز در مجمع البیان است که از امام صادق (علیه‏السلام) روایت شده که فرموده : رسول خدا (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) هر وقت ابن ام مکتوم را ملاقات می‏کرد می‏فرمود :

مرحبا مرحبا ، به خدا سوگند خدای تعالی ابدا مرا در مورد تو عتاب نخواهد کرد ، و این سخن را از در لطف به او می‏گفت ، و او از این همه لطف شرمنده می‏شد ، حتی کان یکف النبی (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) مما یفعل به - حتی بسیار می‏شد که به همین خاطر از آمدن به خدمت آن جناب خودداری می‏کرد .
مؤلف : اشکالی که به این حدیث وارد است همان اشکالی است که به حدیث قبل وارد بود ، و معنای اینکه فرمود : حتی انه کان یکف ... این است که : ابن ام مکتوم از حضور در نزد آن جناب خودداری می‏کرد ، چون آن حضرت این سخن را بسیار می‏گفت ، و او سخت شرمنده می‏شد و خجالت می‏کشید[ii].
............................
[i]تفسیر نمونه ج : 26 ص : 123-127

[ii]ترجمة المیزان ج : 20 ص : 332 - 333

...................................................................................

منبع: حوزه نت
پاسخ
تشکر شده توسط:


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان